هیچ شده احساس کنید از زمان عقبید؟ هرچه هم که بنای سرعت داشته باشید، تند بنویسید و تند بخوانید، سریع، مختصر و مفید حرف بزنید و منظور خود را برسانید، تند راه بروید و با شتاب کارهایتان را انجام دهید، باز هم همیشه کمی تا قسمتی از کارهایتان نیمهتمام باقی میماند، به قسمتی از برنامههایتان هم فرصت رسیدگی نمییابید. خیلی وقتها از عقب ماندن از برنامه هایم کلافه میشوم. شاید در این احساس من شما هم خیلی وقتها شریک باشید. قسمتی از این مسئله ممکن است مربوط به خود ما باشد، ولی قطعا قسمت اصلی مشکل به آدمها و نهادها و سازمانهایی که باید کاری را به سرانجام رسانند مربوط میشود. به عبارتی همهی ما قسمتی از یک فرایندیم. گاهی کار را دیر به آدم تحویل میدهند، گاهی اصلا به شما جواب نمیدهند، گاهی کار شما را گم میکنند، گاهی آنقدر امروز و فردا و این هفته و آن هفته میکنند، که متوجه گذران عمر نمیشویم، گاهی برای یک امضای کوچک چند روز یا چند هفته باید دوندگی کنیم، تلفن کنیم، سربزنیم، خواهش کنیم، و به عبارتی برای کارهایی بسیار ساده، گاهی برای آنکه کنندهی کار خود را و کار خود را مهم جلوه دهد، ما باید خود را به آب و آتش بزنیم تا شاید به نتیجه برسیم.
علیرغم وعدهای که داده بودم ، باز هم در نوشتن روزنوشت وقفه پیش آمد. قسمتی از آن مربوط به کارهای خودم بود، ولی بخش اصلی به برخی فعالیتها بود که اگر مجالی باشد در چند روز آینده به آن میپردازم. تا بعد ...