دیشب در کانون توحید لندن در میزگردی تحت عنوان انتخابات ریاست چمهوری ایران، آنچه گذشت وآنچه فراروست صحبت داشتم. محور صحبتهایم عوامل موثر در پیروزی احمدینژاد بود.
خلاصهی صحبتهایم در چند جمله این بود که منطق و فرایند موثر در پیروزی احمدینژاد در دور اول و دور دوم کاملا متفاوت بود. به همین دلیل نباید علل پیروزی را به دور دوم تقلیل دهیم؛ آنگونه که برخی میدهند ...
گفتم اگر نتیجهی پیروزی در دور اول کاملا غیر قابل پیش بینی بود(به دلایلی که ذکر کردم) نتیجهی دور دوم هم به دلیل شرایطی که رخ داد و گوشههایی از آن در اظهارات و بیانیههای منتشره از سوی رئیس جمهور، وزیر کشور، برخی کاندیداها، احزاب و گروههای سیاسی و اطلاعیهی اخیر آیتالله منتظری تشریح شد، کاملا قابل پیش بینی.
متاسفانه نوعا برخی دوستان به عوامل پیروزی در دور دوم و اختلاف رای 7 ملیونی میپردازند، در حالی که آنچه مهمتر تلقی میشود، شرایطی است که در دور اول رخ داد و عملیات جابجایی صورت گرفت؛ که اگر این اتفاق نمیافتاد، نتیجهی دور دوم هم به گونهای دیگر رقم میخورد.
واقعیت این است که به رغم این ظلم آشکار، آقای احمدینژاد رئیس جمهور شده و همه ناگزیر از پذیرش این واقعیتاند. در چنین شرایطی باید اقشار و گروههای مختلف اجتماعی خواستهها و تقاضاهای خود را به ایشان و تیم جدید تحمیل کنند. زنان، جوانان، دانشجویان، اهالی هنر و مطبوعات، کارگران، فرهنگیان ...
به عبارتی اگر دیگران سرنوشتی ناخواسته را بر ما تحمیل کردهاند، ما نیز باید تحقق مطالبات خود را به تازه واردین به حوزهی قدرت و سیاست تحمیل کنیم.
در این باره بیشتر خواهم نوشت.