1- برای آقای کروبی احترام خاصی قائلم. برای صفا و صداقتش، برای ایستادگیاش وقتی دیگران پای نشستن داشتند.
برای خروشش وقتی دیگران سکوت را ترجیح میدادند. برای منش و مردانگیاش و برای خیلی ویژگیهای مثبتی که در او هست و در دیگران نه.
2- در صدد نقد و بررسی برنامههای انتخاباتی ایشان نیستم؛ بر آن هم نیستم که برنامهای که ایشان ارائه داد، شعار تبلیغاتی توخالی بود. برعکس با توجه به شناختی که از کروبی داشته و دارم، همانگونه که خودش هم بارها گفت، اگر به چیزی باور نداشته باشد و آن را عملی نداند، حرفش را هم نمیزند، هر چند به نظر دیگران سادهسازی واقعیات یا امری غیر عملی بیاید.
3- وقتی دیدم که کروبی از مشاغل رسمی و غیررسمی، دولتی و غیر دولتیاش، خودخواسته کنارهگیری کرد، مغموم شدم؛ نه فقط به خاطر کروبی، بلکه به خاطر تکتک آدمهایی که طی این سالها جفا دیدند و دم برنیاوردند.
سکوت کردند، نه از باب این که نسبت به وضع موجود رضا دارند، برعکس معترضانه سکوت کردند و سکوت خود را ادامه دادند، یا خودخواسته انزوا پیشه کردهاند، یا به وادیای غیر از سیاست پناه بردهاند، یا همراه با خیل نخبگانی که جلای وطن کردهاند، دورادور نظارهگر تحولات کشورند و یا ...
4- دغدغههای کروبی جدی است، آیا گوش شنوایی هست؟
زمزمههایی که به گوش میآید، نشانهی مثبتی از این امر نیست.