گفتم انتخابات سكهای است كه يك رويهی ديگر نيز دارد. در انتخابات گويی همهی كانديداها از نو زاده میشوند. همه چيز جديد میشود. به گونهای كه شايد اگر كانديداها خودشان يك بار در جلوی آينه قرار بگيرند و بخواهند با خود صادق باشند، خود را نشناسند. حركات، سكنات، گفتهها و نوشتههايی كه شاكلهی شخصيت آنها را تشكيل میدهد و در حقيقت "رجل" بودن آنها به استناد همان سوابق و عملكرد هاست، تغيير رنگ میدهد و مردم با چهرههايی كاملا جديد مواجه میشوند. نه فقط كانديداها، كه طرفداران آنها هم دچار اين نوزايی يا خودفراموشي و شايد خودبزرگ بينی میشوند. حتی طيفهايی از مردم هم گويی میخواهند باور كنند كه گويی اينها همه، همان هستند كه در جريان انتخابات میگويند و آن نيستند كه قبلا بودند.
جالبتر آنكه در حالی كه همهی كانديداها و طرفداران آنها اين حق را فقط برای خود قائلند كه تغيير رنگ داده، متحول شوند، از نظر آنها رقبا فاقد اين حقند. انگار فقط ما و طرفداران ما حق تغيير و تحول داريم و بقيه نه!
از همهی اينها جالبتر آنكه كانديداهای محترم و طرفدارانشان كه در رابطه با خود و مواضع و عملكرد گذشتهشان، كاملا دچار فراموشی مطلق میشوند، در رابطه با رقيب و طرفدارانش تكليف حكم میكند كه وارد صحنه شوند و در بهترين حالت به روشنگری افكار عمومی و در عادیترين وضع به افشاگري بپردازند. انگار نه انگار كه تا ديروز همه با هم، سر يك سفره بودند.
در يك كلام انتخابات زيباست. چون كانديداها هر چه در چنته دارند، برای تثبيت وضع خود بيرون میريزند و بغايت زشت است، چون براي زيبا نماياندن خود و زشت جلوه دادن رقيب، چنان چهرهای از كشور و عملكرد مجريان ترسيم میكنند، كه مردم با ديدن و شنيدن آنها، تصميم خود را يكباره میگيرند.